دلنوشته ها

دلنوشته ها

از دل نوشته هایم ساده نگذر به یاد داشته باش این « دل نــوشــته » ها را یک « دل » نوشته ...!
دلنوشته ها

دلنوشته ها

از دل نوشته هایم ساده نگذر به یاد داشته باش این « دل نــوشــته » ها را یک « دل » نوشته ...!

مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن..............!



من…!

مرا که میشنـاسی؟! خودمم

کسی شبیه هیچکس!

کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی

مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر 

اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!

شکسپیر


شکسپیر میگه: خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ...

 خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !

خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ...

 خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان "معصــــــــومی" باشد !!!

به همین سادگی


هرکه قصد رفتن کرد

هیچگاه اصرار به ماندنش نکن دیر یا زود می رود

اگر ماندگار بود

خیال رفتـــــــــن بسرش نمی زد...

ب سلامتی

به ســــــــلامتی



پســــری که



لاشــــــی بازی رو بلد بود



اما واسه هیچ دختری



امتـــــــحانش نکرد...

کدام سنگینی


امشب سیگــاری را دود کردم ...

که

سه ســال در گوشه ی اتاقم بود...

وبرایم خاطـــره به همراه داشت...

نمیــدانم سنگینی از سیگار بود...

یا

"آن ســه سال خاطـــره"

خدایا


              آخه وقتی دوستت دارم چــ ـــرا باید تنها بمونم

خدایا !


     مــــــن  دلم پر می کشد  برای  چشمانش

        قلبم تنگ  می شود   برای  احساسش   

    جسمم  درد  میکشد  از دوری  آغوشش

      خدایا  از بین  تمام  هستی  تــــــو!

      دل مــــــن  همین  یک  نفر را  می خواهد

     آرزو   دارم  دل او   برای مــــــن باشد

   و سر مــــــن  روی سینه ی   او!

   خدا        مــــــن       او         را        کم         دارم

     فقط هــــــمین!!!

 

دو خط موازی


امروز معلم میگفت دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند ،


مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند ،


گفتم من که خودم را شکستم ؛


پس چرا به او نرسیدم؟


لبخند تلخی زد وگفت ؛


شاید اوهم به سوی خط دیگری شکسته باشد ...!!

دوستت دارم


دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟

پسر گفت : نه ، نیستی
دختر با نگاهی مضطرب پرسید : آیا حاضری تکه ای از قلبت را تا ابد به من بدهی ؟
پسر خندید و گفت : نه ، نمیدهم

دختر با گریه پرسید : آیا در هنگام جدایی گریه خواهی کرد ؟
پسر دوباره گفت : نه ، نمیکنم
دختر با دلی شکسته از جا بلند شد در حالی که قطره های الماس اشک چشمانش را نوازش میکرد

اما پسر دست دختر را گرفت ، در چشمانش خیره شد و گفت :

تو به انداره ی ماه زیبا نیستی بلکه بسیار زیباتر از آن هستی

من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه ای کوچک از آن را

و اگر از من جدا شوی من گریه نخواهم کرد بلکه خواهم مرد

دیوانه


از ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻱ ﻳﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ , ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ , ﻋﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ , ﻋﺸﻘﺖ ﮐﻴﺴﺖ , ﮔﻔﺖ ﻋﺸﻘﻲ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺧﻨﺪﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ , ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺸﻘﺖ ﺣﺎﺿﺮﻱ ﭼﻪ ﮐﻨﻲ ,ﮔﻔﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﺎﻗﻼﻥ ﻭ ﺳﺎﻟﻤﺎﻥ ﻧﻤﻴﺸﻮﻡ , ﻧﺎﻣﺮﺩﻱ ﻧﻤﻴﮑﻨﻢ , ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ , ﺗﻨﻬﺎﻳﺶ ﻧﻤﻴﮕﺬﺍﺭﻡ , ﻣﻴﭙﺮﺳﺘﻤﺶ , ﺑﻲ ﻭﻓﺎﻳﻲ ﻧﻤﻴﮑﻨﻢ, ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ . ﮔﻔﺘﻨﺪ , ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎﻳﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ , ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ , ﺍﮔﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﻱ ﮐﺮﺩ , ﺍﮔﺮ ﺑﻲ ﻭﻓﺎ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ , ﮔﻔﺖ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ