چــه قانــون ناعــادلانــه ای !
بــرای شــروع یــک رابطــه ,
هــر دو طــرف بایــد بخواهنــد …
امــا …
بــرای تمــام شدنــش ,
همیــن کــه یــک نفــر بخواهــد کاف
یســت …
ایســــــتــــاده ام …
بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !
مـــن ،
همیــن جا ،
کنار قـــول هـایت ،
درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،
محـــــکم ایــستاده ام !!
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم
من را به من نبودن محکوم نکن!
من همانم که درگیر عشقش بودی!
یادت نمی آید!؟ من همانم!
حتی اگر این روزها هردویمان بوی بی تفاوتی بدهیم!
همه می گویند “سخت گیر”م!
راست می گویند
همین است که انقدر “سخت”
به تو “گیر” داده ام . . .
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم…
از تمام زمین یک خیابان را…
و از تمام تو…
یک دست که قفل شود در دست من…
گذاشتــم به دارم بکشنــد!
بــی گنــاه بـــودم اما….
حوصلـــه اثبـــاتش را نـــداشتم…!
ناخدایم!
عشق, لمس ابهت مومیایی شده
آبی هایی ست که مخمل آبی دریا را نچشیده اند...
می خواهم در یاد آبی ات
خواب مهتابی ات
آبی تررنگ ببازم!
تا بیکرانی حاشیه ای بی رنگ....
تا سر سایه ساز درختان هزار زاویه
در چپر غزل اندود شده ِ شعر
بر عکس ِ زندگی....
تا ابدیت آبتنی کنم...
میان عابران تنهاتر از من هیچ کس نیست / کسى اینجا به فکر این غریبه در قفس نیست
دلم امشب براى خنده هایت تنگ تنگست / فقط در دستهاى گرم تو مردن قشنگست . . .
نگــرانت هستـــم عشــق من
ایـن دیگـــر دست خــودم نیست !
فصــل شیرینـــی لحظــه هاست اما،
...
من همچنــان
تابستــان که می شــود ...
دلــم شــــور می زند !!!