او “مـــرد” است دستــــانش از تو زِبرتر و پهن تر است
صورتش ته ریشى دارد
قلبش به وسعـــتِ دریــــا
جـــاىِ گریـــــه کردن به بالکن میرود و تنـــهایی را می بلعد
او با همــــان دستان پهن و زبرش تورا نوازش می کند
با همان صورت ناصاف و ناملایم تورا می بوسد و تو آرامــــ می شوى
آنقــــدر اورا نــامــــرد “ نـخـوان ”
آنقدر پول و ماشین و ثـــــروتش را “ نـسنـج ”
فـقـط بـه او “ تـوجـه کــن ”
تا زمین و زمان را برایــت بـدوزد …
فقــــط باهاش “ رو راست باش ” تا دنیا را به پایت بریزد