مابین اینهمه رفتنت و نا امید کردن تمام امید هایم
به عقب نگاه کردنت چیست؟!؟!؟
می خواهی به چشم ببینی شکستنم را؟....
بگذار روشنت کنم...!
من ! ا اینهمه نگاه کردن هایت ذره ذره آب می شوم...
با آن همه! وعده های از سر دلخوشیم که شاید...
دلت به رحم بیاید و عزم آمدن کنی
امیدوارم می کند....
و هر بار که چهره برمیگیری و ادامه می دهی به رفتنت...
من تمام می شوم تمام!!!